عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

مرگ<سروده خودم>

اگر مردم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تاریکتر از سیاهی شب باشد. 

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند  چشم به راهش بودم. 

دستانم را با ز بگذارید تا همه بدانند به انچه خواستم نریسدم . 

تکه یخی بر مزارم بگذارید تا جای محبوبم بگرید . 

ومرا نیز از یاد ببرید تا شومی سرنوشتم باعث تلخی لحظاتتان نشود . 

می دانم که مرگم بهتر از بودنم است چرا که شوم  بخت بودم  . 

چون عشق را نه اموختم نه فهمیدم نه درک کردم بلکه فقط ان را در چشمان دیگران دیدم. 

صحبتم بسیار  است ودلم پر خون اما افسوس که دیگر مجالی برای گفتن ندارم. 

نفس در سینه اضافه می ایدو میرود و،وقت رفتن است . 

فرشته مرگ به سویم می اید. 

راستی گفته هایم را فراموش نکنید. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد