عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

کویر

مثل کویر مثل باران گرفته ام                            مثل سکوت سرد خیابان گرفته ام 

مثل غروب دهکده دلتنگ مانده ام                     مثل سرمای زمستان گرفته ام  

انگیزه درخت شدن من نداشتم                        بیهوده برک وباران درختان گرفته ام  

باغربتی که در دل من رخنه کرده است              در خود هزارمرتبه باران گرفته ام

وداع

می روم خسته وافسرده وزار سوی منزلگه ویرانه خویش 

به خدا میبرم از شهر شما دل شوریده ودیوانه خویش 

می برم تاکه دران نقطه دور شست و شویش دهم از رنگ گناه 

 شست وشویش دهم ارلکه عشق زین همه خواهش بی جاه تباه 

می برم تا زتو دورش سازم  زتو ای جلوه امید محال 

می برم زنده به گورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال 

ناله ملرزد می رقصد اشک اه بگذار که بگریزم من 

از تو ای چشمه جوشان گناه شاید ان که بپرهیزم من

فراموشی

چند صباحیست هنگام غروب دلم می گیردومن درهوای گرفته غروب به اینده نه چندان دور خویش می اندیشم. 

مرگ اولین مقوله ای که انسان را به فکر فرو می برد. 

که ایا ترسناک است؟ 

هر روز غروب خورشید میمردودوباره وقت سحر زنده میگردد . 

همینطور یک درخت پائیز میمردو بهار زنده میشود. 

شاید هم یک انسان پس از مرگش سالهای سال در خاطره ها ودلها باقی بماندوفراموش نشود ونمیرد. 

ومن میدانم روزی فراموش خواهم شد،ودیگر کسی نوشته هایم را نخواهد خواند، 

وصدایم  به گوش هیچ کس نخواهد رسید ودیگر قلمم مرک و فراموشی را تفسیر نخواهد کرد. 

من فراموش می شوم ودیگر کسی صدای باز شدن پنجره چوبی اطاقم را نخواهد شنیدوبرای دیگران نیز نخواهد گفت. 

 

من می روم وفراموش می شوم وفراموشی مانند هیولایی مرا در خود می بلعد. 

اری!فراموشی بسیار ترسناک است حتی از خود مرگ. 

ومن غروب هر کلامی ازفراموشی خواهمک نوشت شاید بدین سان بتوانم فراموشی خویش را در خویش فراموش کنم تا شاید فراموش نشوم. 

فراموش شده ای بی گناه.....

سروده خودم<زندگی بی معنی>

*خسته شدم از این زندگی بی معنی 

همش شک وتهمت و تردید 

دیگه باید چیکارکنم از درد 

تا که بشه با ورشون منم،یه ادم 

قلبم داره میترکه ازغم  

خدا بکن زودتر منو راحت 

یا که خودم میکنم گناه  

اونم اینه که بکنم ترک دنیا *