عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

گفتگو با خدا<قسمت۲>

بیاموزند  

فقط چند ثانیه طول میکشد تازخم های عمیقی در قلب انها که دوستشان داریم ایجاد کنیم اما سالها طول میکشد تا این زخم هارا التیام بخشیم. 

بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین هارا دارد کسی است که به کمترینها راضی است. 

بیاموزند ادمهایی هستند که انها را دوست دارند 

فقط نمیدانند چگونه احساساتشان را نشان دهند. 

بیاموزند دونفر می توانند باهم به یک نقطه نگاه کنند وان رامتفاوت ببینند. 

بیاموزند کافی نیست انها فقط دیگران راببخشند بلکه انها باید خود را نیز ببخشند. 

من با خضوع گفتم:ازشما بخاطر این گفتوگو متشکرم. 

ایا چیز دیگری هست  که دوست دارید فرزندانتان بدانند؟ 

خداوند لبخند زد وگفت :فقط بدانند من اینجاهستم<همیشه>

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید رجایی یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ق.ظ

آفرین خیلی قشنگ بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد