عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

سلام عزیز مهربون

سلام عزیز مهربون اجازه هست بشم فدات...؟
اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خندهات...؟
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش
اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات...؟
اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم
بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی
بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم
اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی...؟

خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی.

نظرات 1 + ارسال نظر
Ehsan چهارشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:49 ب.ظ http://secret65.blogsky.com/

همیشه بهانه‌ای هست.
شکوفه‌ی بادام
غم چشم‌هات
خندیدن انار
و این‌همه بهانه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمین را کشف کنم
با سرانگشت‌هام.
زمین نه،
نقطه نقطه‌ی تنت.
...
بانوی زیبای من!
دست‌های تو
سیب را
دل‌انگیز می‌کند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد