دستشو گرفتم و آوردم پیش خدا گفتم من همینو میخوام...گفت بهتراز اینو واست کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین گفتم من فقط و فقط همینو میخوام آروم زیر لب گفت آخه قولشو به یکی دیگه دادم!...
♥خیس خیسم♥
♥آخرین هم تو خواهی بود♥
♥نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم♥
♥انتظار بارانت سخت هم باشد♥
♥فقط به خیال آمدنت♥
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
تو می آیی ، یقین دارم که می آیی
زمانی که مرا در بستر
سردی میان خاک بگذارند
تو می آیی یقین دارم