عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

رسم ادما همینه

530019_413403135362021_1935370087_n.jpg (720×481)

آدمی که دوستت دارد

خیلی زود برایت عادی می شود

حرف هایش.. دوستت دارم هایش..

و تو خیلی زود کلافه می شوی

از بهانه هایش.. اشکهایش.. توقع هایش..

و چون تصور می کنی که همیشه هست.. همیشه دوستت دارد..

هیچوقت نگاهش نمیکنی

نگرانش نمیشوی..

برای از دست دادنش نمی ترسی..

او همیشه هست

اما

او هم آدم است..

روزی که کارد به استخوانش برسد

کوله بار اندوهش را بر می دارد

و بی سر و صدا می رود..

حسی به من می گوید

آن روز بی اراده صدایش می زنی

اما

جوابی نمی آید..

فقط

برایت

جای پایش می ماند..!!

لحظه..

لحظه هایی هستند،که هستیم

چه تنها ، چه در جمع،اما خودمان نیستیم

انگار روحمان می رود

همانجا که می خواهد،بى صدا،بى هیاهو

همان لحظه هایی که راننده ی آژانس میگوید رسیدین

فروشنده می گوید باقی پول را نمی خواهی؟

و مادر صدا میکند حواست کجاست ؟

ساعتهایی که شنیدیم و نفهمیدیم،خواندیم و نفهمیدم

دیدیم و نفهمیدیم

آهنگ بار دهم تکرار شد

هوا روشن شد،تاریک شد

چایی سرد شد،غذا یخ کرد

و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه

و کی گریه هایمان بند آمد و کی عوض شدیم

کی دیگر نترسیدیم

از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم

و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان سفید

و از آرزوهایمان کی گذشتیم

و کی دیگر اورا برای همیشه فراموش کردیم

" یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم "